arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۴۹۵۶۵
تاریخ انتشار: ۰۱ : ۰۰ - ۰۷ آذر ۱۴۰۰
خاطرات یحیی ریحان، مدیر روزنامه‌ی فکاهی «گل زرد» در دوره‌ی احمدشاه؛

قسمت ۲۴ / بوذرجمهری با دیدن «برلن»  گریه می‌کرد که «تصور کردیم تهران شهر مهمی است»

وقتی مرحوم سرتیپ کریم آقا بوذرجمهری شهردار [تهران] به برلن آمده بود به مجرد ورود به شهر به سفارت ایران آمد و در سالن سفارت در حضور عموم کارمندان دستمال را از جیب خود درآورد و شروع به های‌های گریه کرد و اظهار داشت که «خانه‌های مردم را در تهران خراب و شهر تهران را نوسازی کردیم ولی حالا که برلن را دیدم فهمیدم خودمان را بازی داده‌ایم و تصور کردیم شهر تهران شهر مهمی است در صورتی که با هیچ‌یک از شهرهای مهم خارجه برابری نمی‌نماید!»
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ در هر حال روز بعد کشتی به بندر باکو رسید و مسافرین پیاده شدند. در محوطه‌ای که کشتی لنگر انداخت [...] پس از سه شبانه‌روز وارد شهر بزرگ مسکو شدم و روز بعد خود را به سفارت ایران رساندم. در سفارت ایران شاهزاده عباس‌میرزا دولتشاهی مرا دید و چون دانست که مدت سه روز در مسکو خواهم ماند و در یکی از عمارات سفارت سکونت داشت که یک اتاق خالی در آن موجود بود از من تقاضا کرد که مدت اقامت خود در شهر مسکو مهمان او باشم.

در ظرف سه شبانه‌روز که مهمان شاهزاده دولتشاهی بودم موقع شام و ناهار جز گوشت مرغ و گوشت بره و گوساله و پنیر و مربا و میوه‌های تازه و اعلا چیزی در سفره دیده نشد و من در آخرین روز اقامت به او گفتم: «رفیق، در مسکو و به‌خصوص در منزل شما وفور نعمت است، آن مطالب چه بود که در نامه‌ی خود به آقای اشتری نوشته بودی و این‌جا را کشوری قحطی‌زده معرفی نموده بودی؟!» جواب داد: «در آن موقع خدمتکاری در آپارتمان داشتم که تنبل بود و از درِ خانه‌ی ما قدم فراتر نمی‌گذاشت و به بازار و میدان ارزاق نمی‌رفت که چیزی خریداری نماید ولی او را عوض کردیم و خدمتکار جدید قدری زیادتر راه می‌رود و آذوقه‌ی کافی تهیه می‌نماید...» و گویا در نامه قسمتی از قلم افتاده بوده است.

موقع خداحافظی دولتشاهی پرسید: «حالا کجا خواهید رفت؟» جواب دادم: «می‌خواهم چند روز به لنین‌گراد شهر بزرگ تاریخی که قبلا پای‌تخت سلاطین روس بوده است برای سیاحت و گردش بروم.» گفت: «من هم چند روز مرخصی از سفیر ایران گرفته به طور پیک‌نیک همراه شما می‌آیم.» معنی پیک‌نیک این است که هرکس سهم خود را در خرج بپردازد.

مدت ده روز مرخصی گرفت و صبح روز بعد با قطار راه‌آهن عازم لنین‌گراد شدیم و روز دیگر ساعت ده صبح به ایستگاه راه‌آهن لنین‌گراد رسیدیم [...].

چند روز اقامت در لنین‌گراد فوق‌العاده خوش گذشت و جزو اوقات فراموش‌نشدنی عمر من محسوب می‌‌گردد. روز بعد به مسکو مراجعت کردیم و فردای آن روز من سوار ترن شدم و به طرف برلن راه افتادم.

کسی که شهر برلن را قبل از جنگ دوم بین‌الملل با چشم خود ندیده باشد هرگز نمی‌تواند به اهمیت و عظمت و شکوه شهر مزبور پی ببرد. واقعا در قاره‌ی اروپا شهری نظیر شهر برلن یافت نمی‌شود؛ لباس مردم تمام نو و تمیز بود. خانه‌ها هر یک با سلیقه‌ی مخصوصی تزئین یافته و عموم اهالی با سرعت در آمد و رفت بودند. خلاصه تمام چیزها در برلن جلب توجه می‌کرد.

مرحوم علی‌اکبر دفتری برادر کوچک مرحوم دکتر متین‌دفتری نقل نمود که:

وقتی مرحوم سرتیپ کریم آقا بوذرجمهری شهردار [۱۳۰۲ تا ۱۳۱۲ شهردار تهران بود - انتخاب] به برلن آمده بود به مجرد ورود به شهر به سفارت ایران آمد و در سالن سفارت در حضور عموم کارمندان دستمال را از جیب خود درآورد و شروع به های‌های گریه کرد و اظهار داشت که «خانه‌های مردم را در تهران خراب و شهر تهران را نوسازی کردیم ولی حالا که برلن را دیدم فهمیدم خودمان را بازی داده‌ایم و تصور کردیم شهر تهران شهر مهمی است در صورتی که با هیچ‌یک از شهرهای مهم خارجه برابری نمی‌نماید!»

ادامه دارد...

منبع: سپید و سیاه، شماره‌ی ۱۲ (۹۹۲)، چهارشنبه ۳ آبان ۱۳۵۱، ص ۴۱، و همان، شماره‌ی ۱۳ (۹۹۳)، چهارشنبه ۱۰ آبان ۱۳۵۱، ص ۲۴.

نظرات بینندگان